یک صندلی برای نشستن کنار او.»

نویسنده: عبدالعلی اثنی عشری

 

پنج سالی میشد که با هم همسایه بودیم دراین مدت فقط دوبار با او روبرو شده بودم یک بار که اثاثیه مختصرش را جلوی درمجتمع از وانت پیاده کرد و من تنها صندلی موجود در اثاثیه اش را بهانه کردم که چه صندلی چوبی زیباییست و او با لبخندی گفت که لهستانی است و با تأثر ادامه داد که دو تا بوده و پدر و مادرش عمری را روی آنها و کنار یکدیگر می نشستند و بعد سرش را پایین انداخت و رفت بار دوم سه سال بعد از آن بود که در خانه مرا زد.

ادامه مطلب

درسی از شخصیت پردازی (1)

داستان و نقد داستان شماره 2

داستان و نقد داستان شمارۀ 1

هفته سوم باشگاه نقد داستان اردیبهشت / داستان آفتاب

هفته دوم باشگاه نقد داستان اردیبهشت / داستان قلاب

صندلی ,  ,بار ,اثاثیه ,داستان ,روی ,مادرش عمری ,عمری را ,و مادرش ,پدر و ,بوده و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طاقت بیار ...و چشمهایش تا ابدیت ادامه داشت... راهنمای انتخاب اسم دختر نام پسر زیبای ایرانی جدید شیک با کلاس اینازچت|چت ایناز|ایناز چت آموزش روانشناسی (مجید مبلغی ) مدرسه ما درخواستی|دانلودفیلم|دانلودسریال|دانلودموزیک اناگرام شخصیت شناسی حرفه ای تدریس خصوصی | معلم خصوصی | سپاه دانش iphone8